آقا سید محمد یزدی (معروف به محقق داماد) که با داییام از همان اوایل یک حجرهای گرفته بودند، چند سال ـ حداقل دو سال ـ با امام بحثهای داغی داشتند. امام تا آن طرف مدرسه صدایش میآمد. هیچ وقت به قیافه ایشان نمیآمد که این جور اهل داد و فریاد باشند. حدود دو سال بحث بسیار، بسیار داغ که خودم صدایشان را میشنیدم.
امام با دیگران بحث دائم و مرتب و سر ساعت نداشتند؛ ولی با آقای داماد داشتند. امام با دوستانشان ایام تعطیل و شبهای رمضان و پنجشنبه و جمعه در خانهها دوره داشتند. یک روز خانه امام بود، یک روز خانه دایی من بود، یک روز خانه حاجآقا عبدالله آل آقا بود. یک روز خانه سید احمد زنجانی (پدر آقای شبیری) بود و این چند نفر این دوره را سالها داشتند. آقایان در آن دورهها بحث میکردند و هیچ وقت به باطل نمیگذشت. یادم است مدتی که سر و صدای کسروی در آمده بود، یک کمی پیش از 1320 و بیشتر آن هم بعد از آن سال بود که اینها جلسهای
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 93 داشتند و روی نقاط ضعف کسروی بحث میکردند. من جلساتی را که در خانه دایی من تشکیل میشد دیده بودم، در آن جلسات وقت به باطل نمیگذشت، گاهی شوخیهایی میشد؛ ولی معمولا به بحثهای مفید میگذشت. امام با حاجآقا مرتضی و حاجآقا مهدی حائری معاشر دائم بودند. یادم است که در یکی از جلسات راجع به کسروی بحث میکردند و آقای خمینی ـ متأسفانه موضوعش یادم نیست ـ میگفتند: این حدیثی که کسروی نقل کرده و نقطه ضعف از امام صادق (ع) گرفته را دیدم، ایشان نصف آن را نقل کرده نصف دیگرش را نقل نکرده، کسروی دروغگو و خیانتکار است، صرفا اینطور نیست که مورخ باشد و در تاریخ کار کند، دروغ میگوید و سوءنیت و غرض دارد، برای اینکه آن حدیثی که آن جا آورده ناتمام است، در حالی که نصف دیگر حدیث مسأله را حل میکند و اگر آن را نقل میکرد مشکلی نمیبود.
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 94